دنباله بازی هیجان انگیز Rage بیست و چهارم اردیبهشت منتشر خواهد شد و استودیو بتسدا با انتشار تریلری جدید، شور و حال دیوانهوار و شگفت انگیزی را به دل مخاطبین تزریق کرده است.
اگر خاطرتان باشد قسمت قبلی که در سال 2011 منتشر شد، نتوانست به اندازه کافی موفق ظاهر گردد و انتقادات زیادی به خصوص نسبت به خط داستانی کلیشهای و بیمحتوایش وارد شد. تمام تقصیرها نیز گردن سبک تبلیغات بازی و هیاهویی بود که توسعه دهنده و ناشر ایجاد کردند.
تاریخ ثابت کرده در تمام صنایع، وقتی پیش از عرضه محصولی فضایی غیرعادی و بیش از حد امیدوار کننده (به خصوص از سوی خودِ ناشر) ایجاد گردد، کوچکترین لغزش ممکن است به کله پا شدن آن محصول بعد از انتشار منجر گردد. درست مثل بازیهایی مثل واچداگز (که وعده بهتر بودن از GTA V را داده بودند) و همین قسمت نخست Rage.
به سبب همین اتفاق امید چندانی نسبت به دومین نسخه بازی نبود، اما رفته رفته تریلرهایی به نمایش در آمدند که کمی رنگ و بوی امیدواری دارند. از سوی دیگر خود سازندگان تاکید کمتری روی داستان دارند و سعی کردهاند کیفیت و امکانات بالای دنیای جهان باز Rage 2 و به خصوص گیم پلی آن را نمایش دهند.
تریلر اخیر جذابیتهای خاص خودش را دارد و نظر هر مخاطبی را به خودش جلب میکند؛ گفته میشود در Rage 2 دیگر امکانات به صورت انتخابی و مجزا در دسترس نیستند و همه چیز همزمان و در کنار هم قابل بازی است و این مسئله میتواند غوغا و هیاهویی همیشگی برپا کند.
علاوه بر این بازی مورد بحث سعی دارد تواناییهایی متشکل از نیروهای کمبو و اسلحه را به صورت ترکیبی در اختیار بازیکن قرار دهد تا به نوعی هر کس ابرقهرمانِ منحصر به فرد خودش را خلق کند. گرافیک بازی نیز بسیار خوب جلوه میکند و صداها نیز با صداپیشگی تیم کیتزرو گزارشگر NBA و دنی دایر بازیگر خوش صدا و دوبلور چندین کاراکتر در صنعت گیم از جمله مجموعه بازیهای GTA همراه شده است.
ناگفته نماند بازی Rage 2 برای پلتفرمهای پلی استیشن 4، ایکس باکس وان و کامپیوتر منتشر خواهد شد.
پس از مدتها انتظار، یکی از مهمترین عناوین انحصاری پلی استیشن 4 در سال 2019، عرضه شد. عنوانی جهان باز در سبک اکشن سوم شخص با تمی ترسناک و پسا آخرامانی. در این مقاله 8 نکته با ما همراه باشید تا از مهمترین ویژگیهای Days Gone مطلع شوید و بتوانید برای خرید بازی یا صرف نظر از آن، بهتر تصمیم بگیرید. با ویجیاتو همراه شوید.
Days Gone
سلاحهای زیادی در بازی وجود دارند
در طول بازی و در حین گشت و گذار تنها میتوانید دو اسلحه با خود حمل کنید. باید با دقت در این مورد تصمیم بگیرید زیرا سلاحهای زیادی در بازی وجود دارند که هر کدام میتوانند روی جزئیات طریقه بازی شما بسیار اثر گذار باشند. برای پیدا کردن آنها باید به دقت در محیط وسیع بازی به جستوجو بپردازید، جعبههای مختلف را بررسی و کاپوت اتومبیلها را واکاوی کنید. البته ناگفته نماند که بهترین اسلحهها را باید در کمپها از فروشندگان بخرید. برای پیشبرد داستان بازی حتماً باید این کارها را هر چند وقت یک بار انجام دهید چرا که تمامی سلاحهای سرد و گرم، پس از مدتی استفاده، مستهلک میشوند.
از تیر و کمان گرفته تا شاتگان، همه اسلحههای بازی قابلیت آپگرید شدن دارند. دوربینهای مختلف، صداخفهکن و سایزهای مختلف خشاب از آپشنهایی هستند که میتوانید با آنها سلاح خود را آپگرید کنید. نکته مهم این است که هر سلاحی در اختیار دارید، باید از آنها هوشمندانه استفاده کنید. دلیلش هم علاوه بر صرفهجویی در مصرف مهمات، ایجاد سر و صدای کمتر است چرا که حیوانات و فریکرها نسبت به صدا بسیار حساسند و اگر بخواهید یاغی باشید، باید با خیل عظیمی از دشمنان که احاطهتان کردهاند، دست و پنجه نرم کنید.
دشمنان شما در Days Gone چه کسانی هستند؟
شاخصترین دشمنان شما در این بازی فریکرها (Freakers) هستند. این موجودات افسار گسیخته توسط یک عامل واگیردار مبتلا شدهاند. تفاوت مهم آنها با زامبیها سرعت زیادشان است. تنها انسانها نیستند که به این بیماری مبتلا شدهاند. حیوانات گوناگونی در محیطهای جنگلی بازی وجود دارند که به محض جلب کردن توجهشان به سویتان حملهور میشوند. گرگ، خرس و کلاغ نمونههایی از این حیوانات میباشند. نکته مهم دیگری که در تریلرهای بازی به کرات مشاهده کردهایم این است که فریکرها اغلب به صورت گروهی حمله میکنند و در برخی صحنهها تعدادشان به بیش از صد نفر میرسد. اگر استراتژی مناسبی برای مقابله با آنها نداشته باشید، به راحتی در محاصرهای مرگبار گرفتار خواهید شد.
تقریباً همانند آنچه که در Left for Dead دیده بودیم، فریکرها در بازی انواع مختلفی دارند. Swarmer ها همان فریکرهای معمولی هستند که بیشتر در تریلرها دیدهایم. Newt ها دشمنان کوچک و فرزتری اند که وقتی در وضعیت سلامتی بدی قرار دارید از فرصت استفاده کرده و به شما حمله میکنند. Screamer ها با ایجاد سر و صدا باعث میشوند فریکرها متوجه حضور شما شوند و Breaker ها دشمنان سرسخت و بزرگی هستند که از میان برداشتنشان برای بازیکن چالش برانگیز خواهد بود. هرچه بیشتر در بازی پیش بروید، فریکرها با تجربهتر شده و در نتیجه مقابله با آنها سختتر خواهد شد.
Days Gone
ناگفته نماند که برخلاف دیگر بازیها در این سبک، دشمنان شما تنها محدود به موجودات مبتلا شده نمیباشد و در بسیاری از مراحل اصلی و فرعی بازی باید با انسانهای معمولی مبارزه کنید. در برخورد با این انسانها میتوانید از استراتژیهای مختلف مانند مخفی کاری یا برخورد مستقیم استفاده کنید.
داستان اصلی بازی درگیرکننده است
وقایع Days Gone در شمال غربی ایالات متحده، جایی شبیه به ایالت اُریگِن (Oregon) دنبال میشوند. طبق گفته سازندگان، این بازی بیش از هر چیز روی داستان تأکید دارد. شما در نقش موتورسواری به نام دیکِن (Deacon) قرار خواهید گرفت که پس از گذشت دو سال از شیوع بیماری، به دنبال انتقام از عوامل کشته شدن معشوق خود است. در کنار این، چندین خط داستانی فرعی هم در بازی وجود خواهد داشت. برای به سرانجام رساندن این داستانها چیزی حدود 30 ساعت زمان نیاز است برای عنوانی با این سبک بسیار مناسب به نظر میرسد.
به شخصه در ابتدا به صحبتهای سازندگان بازی در مورد داستان آن شک داشتم اما وقتی متوجه شدم قرار است در Days Gone شاهد 6 ساعت کاتسین باشیم، شبهههایم در این زمینه برطرف شدند. وقتی این عدد را در کنار 8 ساعت کاتسین متال گیر سالید 4 (که داستان مهمترین مولفهاش بود) قرار بدهیم، به نقش اساسی صحنههای سینمایی در بازی پی میبریم. با توجه به تریلرهایی که تا کنون دیدهایم، میتوان انتظار داشت دیز گان از دیگر عنوان انحصاری سونی یعنی The Last of Us و سریال تحسین شده Son’s of Anarchy در زمینه داستان الهام گرفته باشد.
Days Gone تنها نام جهان باز بودن را یدک نمیکشد
دنیای وسیع بازی از قسمت های متفاوتی تشکیل شده که هر کدام از لحاظ آب و هوایی ویژگیهای خاص خود را دارند. در تریلرها جنگلهای وسیع، کوهستانها و همچنین مناطق پوشیده از برف به چشم میخورند که هر کدام به زیبایی طراحی شدهاند. سفر به هرکدام از این مناطق در هر شرایطی امکان پذیر است. پس از به اتمام رساندن داستان اصلی بازی، میتوانید در محیط بازی گشت و گذار کنید و اگر کار انجام ندادهای دارید آن را به سرانجام برسانید تا درصد پیشرفت خود را به صددرصد برسانید. به گفته یکی از سازندگان، قرار است فضای درونی تمامی ساختمانها و مکانهای سرپوشیده قابل دسترسی باشد و همچنین هیچ خبری از بارگذاری در طول بازی نخواهد بود.
اما در این نقشه وسیع چه کارهایی قرار است انجام دهید؟ ماموریتهای مختلفی در Days Gone وجود خواهند داشت که کنار داستان اصلی میتوانید آنها را پیش ببرید. مانند دیگر عناوین در این سبک، در بازی مناطق امنی تحت عنوان NERO وجود خواهد داشت که از آنها برای Fast Travel و انبار کردن تجهیزات میتوانید استفاده کنید. همچنین هر از گاهی با کمپهای پر شده از دشمنان مسلح مواجه میشوید که با پاک سازی آنها، هم اسلحه و مهمات به دست میآورید و هم این کمپها به نقاطی برای فست ترَوِل تبدیل میشوند. پاکسازی لانه فریکرها در یک منطقه نیز باعث میشود تعداد این موجودات در آنجا کاهش یابد.
بهترین دوست شما، موتورسیکلتتان خواهد بود
موتورسیکلت دیکن تنها یک وسیله حمل و نقل نخواهد بود. اگر آن را آپگرید کنید، شانس بیشتری برای زنده ماندن در دنیای وحشی Days Gone خواهید داشت. برای مثال، با اضافه کردن فضای جاسازی بیشتر به موتور، میتوانید مهمات بیشتری با خود حمل کنید که این ویژگی بسیار به کارتان خواهد آمد. حواستان باشد که اگر قرار است با خیل عظیمی از دشمنان در منطقهای مواجه شوید، موتورسیکلت را در همان نزدیکی پارک کنید چرا که اگر کشته شوید بازی را از همان جا آغاز خواهید کرد. به وضعیت کارکرد و بنزین آن هم همیشه توجه داشته باشید چرا که گیر افتادن در ناکجا آباد با یک موتور بلااستفاده و یا بدون سوخت، مساوی با مرگ خواهد بود.
Days Gone
علاوه بر آپگرید و بهبود کارکرد موتورسیکلت، میتوانید آن را از لحاظ ظاهری هم همان طور که دوست دارید تغییر دهید. رنگ زین و بدنه و ویژگیهای ظاهری اجزای مختلف موتور همگی قابل تغییر اند. با این شخصی سازیها و پس از ساعتها تجربه بازی، همان احساسی را نسبت به موتورتان خواهید داشت که دریل در Walking Dead داشت!
در طول بازی میتوانید مهارتهای فردی دیکن را افزایش دهید
در Days Gone شاهد یک سیستم کسب تجربه و افزایش مهارت خواهیم بود که البته در این سیستم خبری از جزئیات عناوین نقش آفرینی نیست. 3 شاخه اصلی قابل آپگرید، شامل مبارزه با سلاح سرد، سلاح گرم و مهارتهای زنده ماندن میباشند. با از میان برداشتن دشمنان و انجام ماموریتها، امتیازهایی به دست میآورید که طبق سبک بازیتان، از آنها میتوانید در آپگرید این سه شاخته اصلی استفاده کنید. برای مثال یکی از آپگریدهای مربوط به سلاح های گرم، این است که با هر هدشات، مقداری بر جانتان افزوده شود.
علاوه بر این، با استفاده از مواد اولیه، میتوانید در سیستم کرفتینگ بازی همه سلاحهایتان را همان طور که دوست دارید آپگرید کنید. این مواد اولیه شامل پوست حیواناتی که شکار میکنید و اشیای با ارزشی که در مکانهای مختلف بازی به دست میآورید میشوند. همچنین با استفاده از این مواد، میتوانید سلاحهای سرد و گرم جدیدی بسازید.
انتخاب هایتان بر روند بازی تاثیر میگذارند
سیستم آپگرید و کسب امتیاز تنها المانهای نقش آفرینی بازی نیستند. انتخابهایی که در طول بازی میکنید هم بر روند داستان بازی تاثیرات مهمی میگذارند. مجموع انتخابهایی که میکنید هم پایان بازی را تغییر خواهند داد. طبق گفته سازندگان، بازی چندین پایان مختلف خواهد داشت پس خیالمان از این بابت که در دیز گان تنها توهم انتخاب نداشته باشیم، راحت است.
در اکثر اوقات تصمیمات سختی باید بگیرید که در پی آنها باید منتظر عواقب مهمی نیز باشید. اگر سازندگان بتوانند پیچیدگیهای زیادی در خط داستانی بگنجانند، میتوان انتظار داشت بازیکنان برای اتمام چند باره بازی انگیزه داشته باشند.
Days Gone کی و برای چه کنسولهایی عرضه شده است؟
این بازی به صورت انحصاری برای کنسول پلی استیشن 4 و در تاریخ 26 آپریل (6 اردیبهشت) سال جاری عرضه خواهد شد.
روزی روزگاری در غرب، آن گوشه لندن پرستاری به نام مری پاپینز (Mary Poppins) ظاهر شد تا به خانواده بنکس کمک کند و دو بچه بازیگوش را پرستاری کند. ایده جالب و نوینی که رابرت استیوینسون در سال ۱۹۶۴ میلادی برای تولید یک فیلم سینمایی موزیکال به کار گرفت و توانست فیلم سینمایی مری پاپینز را روی پرده نقرهای به نمایش بکشد. هنرنمایی بینظیر جولی اندروز در نقش مری پاپینز و وسواس «رابرت استیونسون» در مقام کارگردان باعث شد این فیلم موفق به دریافت ۵ جایزه اسکار شود
بیش از نیم قرن طول کشید تا این پرستار اسرارآمیز و مهربان به صورت جدی دوباره به سینما برگردد. اما این بار به همراه کارگردان و تیم بازیگری جدید که به شدت توسط منتقدین تحویل گرفته شد. ولی سوال اینجاست آیا واقعا بازگشت مری پاپینز مستحق این تمجیدات است یا صرفا نام مری پاپینز پای این فیلم توانسته این همه قشقرق به پا کند؟
کارگردان : رابرت استیونسون
نویسنده: دیوید مگی
بازیگران: امیلی بلانت، لین-منوئل میراندا، بن ویشا
محصول امریکا
پیش از اینکه به بررسی و تشریح فیلم Mary Poppins Returns بپردازیم، اجازه دهید نگاهی داشته باشیم بر کارنامه هنری کارگردان این اثر یعنی راب مارشال.
راب مارشال پیش از ساخت فیلمهای سینمایی به صورت حرفهای، حضور فعالی در ساخت و تولید برنامههای تلویزیونی داشت. با این اوصاف او توانست با کارگردانی فیلم «شیکاگو»، نام خودش را مطرح کند. فیلم «شیکاگو» در سبک موزیکال به قدری دلنشین و خوشساخت بود که هنوز جزو آثاری است که هر فریم از ماجرای فیلم «شیکاگو» میتواند کلاس درسی برای سایر کارگردانهای این ژانر باشد. شاید اگر موفقیت این اثر نبود، ما شاهد آثار موزیکال دیگری همچون «در میان جنگل» (Into the Woods) از سوی این کارگردان نبودیم. با وجود اینکه فیلم «در میان جنگل» از حضور افرادی قدرتمندی در تیم بازیگری همچون مریل استریپ و کریس پاین بهره برده بود، این اثر نتوانست مثل «شیکاگو» موفق ظاهر شود. مارشال پس از تجربهِ کارگردانی «در میان جنگل»، پروژه بازگشت مری پاپینز را بر عهده گرفت. پروژهای که عدم موفقیتش برای کمپانی دیزنی به هیچ عنوان قابل قبول نبود.
فیلم Mary Poppins Returns همانطور که از نامش پیداست، باید ماجرایی پس از رویداد نخستین فیلم را روایت کند. مری پاپینز این بار نیز به دادِ خانواده «بنکس» میرسد. در ابتدا با یک سکانس آوازهخوانی با محیط افسرده لندن روبهرو میشویم و فردی به نام «جک» به عنوان اولین بازیگر این ماجرا جلوی دوربین خودنمایی میکند. همه چیز نوید یک تجربه جدید را میدهد و به این امید با شوق بیشتر ماجرا را دنبال میکنیم. سپس خانواده «بنکس» را میبینیم که درگیر مشکلات عدیدهای هستند. اینجاست که مری پاپینز کمی زودتر از موعد ظاهر میشود و درست همانند گذشته، قرار است نقش یک راهنما و مشفق را برای این دو برادر و خواهر ایفا کند.
بررسی فیلم Mary Poppins Returns
در بیشتر پلانها افراد زیادی چه کاراکترها و چه سیاه لشکرها حضور دارند.
فیلم Mary Poppins Returns پر شده از سکانسهای تلخ و شیرین که بیننده پر و پا قرص ژانر موزیکال تا پایان ماجرا را با ذوق و شوق دنبال میکند. اما توجه بیشتر هواداران سینما که با فیلم مری پاپینز قدیمی خاطره داشتند، به امیلی بلانت جلب میشود که در تلاش است هنرنمایی خوبی داشته باشد. اما این هنرمند توانمند معلوم نیست از قصد تیپ بازیگریش را همانند جولی اندروز در آورد یا این رفتارش طبق دستور راب مارشال بود که مثل مری پاپینز قدیمی ایفای نقش داشته باشد. نتیجه چه شد؟ با ایفای نقشی به شدت مصنوعی از سوی امیلی بلانت روبهرو میشویم که بعضی اوقات، به خصوص اواسط فیلم دلمان میخواهد زودتر پلان مورد نظر تمام شود تا بلکه از شرِ قیافه امیلی بلانت راحت شویم.
هر چقدر امیلی بلانت در نقش مری پاپینز مصنوعی بازی میکند، بن ویشاو و امیلی مورتیمر به ترتیب در نقش مایکل و جین بنکس استثنایی جلوی دوربین ظاهر میشوند. در واقع مایکل بنکس نمونه یک انسان تیپیکال لندنی است که در دوران بدی گرفتار قرض و قوله شده است و جین بنکس نیز نمونه تیپیکال یک خواهر دلسوز را ایفا میکند.
شاید این سوال برایتان پیش بیاید اگر کارگردانِ فیلم Mary Poppins Returns نتوانسته شخصیت مری پاپینز را درست و حسابی به نمایش بکشد پس چرا این فیلم موزیکال توسط منتقدین به شدت تحویل گرفته شده است؟
بررسی فیلم Mary Poppins Returns
وقتی از سینماتوگرافی خوب صحبت میکنیم از چه حرف میزنیم؟ به موقعیت دوار کاراکترها دور مری پاپینز که دقیقا در مرکز فریم صفحه نقاشی قرار گرفته دقت کنید. همچنین به پز هر شخصیت. بینظیر نیست؟
اولین علت برمیگردد به سینماتوگرافی بسیار حرفهای و به شدت دلچسب این اثر که فریم به فریم فیلم از لحاظ بصری زیبا از آب در آمده است. دایان بیب (Dion Beebe) در تولید فیلم شیکاگو که راب مارشال کارگردانش بوده، حضور فعالی داشت و با فکر و ذهنی باز توانسته آن فیلم را به یک اثر ماندگار تبدیل کند. دایان مجدد با برعهده گرفتن وظیفه سینماتوگرافی فیلم Mary Poppins Returns با قدرتنمایی هر چه بیشتر توانسته بر این موضوع صحه بگذارد که پشت سر هر کارگردان و فیلم سینمایی موفق، یک سینماتوگرافر خلاق حضور دارد. وجود این سینماتوگرافر جویای نام در هر اثری به نظر میرسد تا حدودی تضمین کننده موفقیت فیلم است.
اما دلیل دیگر را میتوان در حضور یک هنرمند قدیمی دانست. فردی که حضورش خاطرات زیادی را زنده کرد و اگر او نبود، شاید این فیلم برای رده بندی بزرگسال اصلا جذابیت و معنایی نداشت. «دیک ون دیکِ» ۹۴ ساله در فیلم Mary Poppins Returns حضور داشته و در نقش یک ناجی، با یک گریم بسیار جذاب چند سکانس به ایفای نقش میپردازد که به جرئت میتوان این معدود هنرنماییهای «ون دیک» را گل سر سبد کل سکانسهای این فیلم دانست.
فیلم Mary Poppins Returns اثر خوشساختی است و تماشای بازگشت مری پاپینز میتواند تجربه دلپذیری را برایتان فراهم کند. صرفا اگر بتوانید از مقایسه امیلی بلانت با جولی اندروز در نقش مری پاپینز دست بکشید و صد البته اینکه به ژانر موزیکال، آن هم با تم کمدی علاقهمند باشید. در غیر این صورت فیلم «مری پاپینز برمیگردد»، حکم یک قرص خوابآور برای شماست که پس از اتمام ۱۳۰ دقیقه، برای همیشه از ذهن شما پاک خواهد شد.
فیلم «The professor and The Madman» عنوانی پرحاشیه به کارگردانی یک ایرانیتبار و حضور ستارگانی مشهور محبوب است. اما آیا این معجون، نهایتا مخاطبان خود را راضی میکند؟ در ادامه با بررسی فیلم The Professor And The Madman همراه ویجیاتو باشید تا به این سؤال پاسخ دهیم.
کارگردان: فرهاد صفینیا
بازیگران: مل گیبسون، شان پن، ناتالی دورمر، ادی مارسان، جرمی ارواین، جنفر اهل، دیوید اوهارا
بودجه: 25 میلیون دلار
نبوغ یا جنون؟
بررسی فیلم The Professor and The Madman
وقتی که برای اولین بار از وجود فیلمی با کارگردانی یک شخص ایرانی تبار و بازیگری ستارگانی همچون مل گیبسون و شان پن خبردار شدم، بیصبرانه منتظر بودم تا محصول نهایی را ببینم. فرهاد صفینیا تجربه همکاری با بزرگان را در عنوانی به نام «Apocalypto» داشته و اندوختههای خود را به فیلم جدید خود آورده است.
داستان فیلم حول شخصیتی به نام «جیمز موری» با بازی مل گیبسون جریان دارد. موری در سال 1857 تألیف کتاب فرهنگ انگلیسی آکسفورد را آغاز و کمیته نظارت بر کتاب را رهبری میکرد. شخصیت دیگر این عنوان، دکتری با نام «ویلیام ماینر» در یک بیمارستان روانی بستری است؛ اما با این حال حدود ده هزار فرد را معالجه کرده است.
شخصیت پردازی در این فیلم ساده پیش میرود. اما ساده بودن به معنی ضعیف بودن نیست، بلکه در دستپخت صفینیا به یک نقطه قوت تبدیل شده. مل گیبسون و شان پن در این فیلم، نقش افرادی را پذیرفتهاند که پیش از آنها زندگی کرده و برای بسیاری از افراد مشهور بودهاند. گیبسون، با لهجه اسکاتلندی و پن در پیکر یک قاتل، سکانسهایی به یاد ماندنی خلق میکنند. هر چه جلوتر میرویم، شخصیتهای دیگری هم به داستان اضافه میشوند اما به برخی از آنها به اندازه کافی، بها داده نشده و در ذهن مخاطب، ماندگاری چندانی پیدا نمیکنند. در کنار هنرنمایی مثالزدنی گیبسون و پن، ناتالی دورمر نیز به بهترین نحو به شخصیت «الیزا مرت» جان بخشیده و روند تأثیرگذاری فیلمنامه را دوچندان کرده.
در انتظار رستگاری
بررسی فیلم The Professor and The Madman
فضایی که این فیلم در آن جریان دارد، یعنی حدود 150 سال قبل انگلستان، پر از پتانسیلهایی است که هنوز هم میتواند جذابیت عناوین امروزه را بیشتر کند. «پروفسور و دیوانه» هم فرصت را غنیمت شمرده و از این امکانات در راه خلق درامی رازآلود که از همه مهمتر واقعی است، استفاده کرده. بیننده در تک تک لحظات، متوجه فکرها و ایدههایی که پشت هر قاب بوده میشود و در نتیجه، از آنها لذت میبرد. نکته مهم اینجاست که سازندگان بیشترین تلاش خود را کردهاند تا صحنههایی را به پرده سینما بیاورند که بیبهره نباشد و این مقدار کوشش، کافی بوده است.
منحنی شخصیتی که دکتر ویلیامز تجربه میکند، ازدیگر عناصر فیلم «The Professor and The Madman» درخشانتر است. این موضوع موجب ایجاد حس خاصی بین مخاطب و این شخصیت میشود. دکتری که از نظر روانی دچار مشکلات زیادی است و این مشکلات حتی در دنیای امروزی نیز فراگیر نیستند. درگیریهای ذهنی فردی که بیشتر از هر چیز به دنبال رستگاری است و موقعیتهای دردناکی را تجربه میکند. این لحظات شاید شبیه به آثار درن آرونوفسکی از آب درآمده باشند و شما را به یاد آنها بیندازند، اما هنوز جای کار دارند.
بررسی فیلم The Professor and The Madman
هر چند که به شخصیتهای اصلی توجه مناسبی شده، اما آنتاگونیستهایی که قهرمانان ماجرا را تهدید میکنند، مشکلات بزرگی دارند. یکی از بزرگترین مشکلات آنها عمق انگیزهای است که برای آن تصمیم به انجام این کارها گرفتهاند. این مشکل موجب شده که کاریزمایی که باید در وجود آنها حس شود، از بین برود و توجه بیننده بیشتر به سیبیل چرخاندن شخصیتها باشد! اما نکتهای که در مورد بار مثبت و منفی فیلم وجود دارد، تلقین این است که فیلم پروتاگونیست یا آنتاگونیست کاملی ندارد و شاید شخصیتی در ذهن بیننده با علامت «آدم بد» دیده شود، خوبیهایی نیز در وجود او دیده میشوند که مدیون وفاداری به حقیقت است. وجود این کاراکترهای خاکستری در فیلم نبوغ دیگری است که از بطن فیلمنامه سر بر آورده است.
خلاقیت در این اثر سینمایی، موردی است که دست کم گرفته نشده و ایدهها فقط روی کاغذ نماندهاند. در وقایع مهم فیلم شاهد ایدههای نو نیستیم؛ چرا که با یک فیلم بر اساس واقعیت طرفیم. اما در به تصویرکشیدن بخشهای هنری و انسانی فیلم به قدری ایده جدید وجود دارد که از حوصلهسربر شدن فیلم بعد از مدتی جلوگیری میکند. انتقال چنین مورد مهمی فقط توسط یک فیلنامه گیرا ممکن نیست، بلکه نیازمند هارمونی کوک شده متن، تصویر و صداست و به جلو رفتن تصور ذهنی مخاطب تا مقصود نهایی معنایی فیلم منتهی میشود.
بررسی فیلم The Professor and The Madman
فیلمبرداری در عنوان پروفسور و دیوانه به خوبی با اتمسفر حاکم بر فضای کلی فیلم همخوانی دارد. قاببندیهای صورت گرفته همراهی کننده ذهن مخاطب هستند و تصورات فکری او را گسترش میدهند. البته باید اقرار کرد که همه زوایای دید قابل درک نیستند و در میان روندی که فیلم طی میکند، لحظات نیز هستند که به کام بیننده نیستند.
همانطور که پیشتر اشاره شد،نکتهای که در مورد موسیقی این فیلم وجود دارد، این است که در اکثر مواقع با تصویر در حال پخش هماهنگی کامل دارد. همین باعث میشود که بیننده در جو فیلم غرق شود و تجربهای داشته باشد که امروزه در کمتر فیلمی شاهد هستیم. صداگذاری نیز رضایتبخش است، اما عالی نیست و به درستی، حسی که از اتمسفر آن سالها باید داشته باشیم را روایت نمیکند.
در آخر حقیقت است که باقی میماند
بررسی فیلم The Professor and The Madman
عنوان «The Professor and The Madman» را شاید نتوان بهترین درامی دانست که بر اساس واقعیت ساخته شده و در رده بیوگرافیها قرار دارد؛ اما میتوان آن را در میان برترینها قرار داد. بیننده در طول تماشای فیلم، شخصیتهای اصلی را به طور کامل حس میکند و هرگز به عنوان شخصیتهایی سطحی از آنها یاد نمیکند. مشکلات این فیلم کم هستند و همان تعداد کم، تأثیر زیادی روی روند کلی نمیگذارند و اگر از آن دسته تماشاگران خوشبین باشید، آنها را نادیده میگیرید. البته، این بدان معنا نیست که تماشاگران سختگیر از این فیلم لذت نخواهند برد، بلکه این دسته افراد هم از این فیلم به عنوان یک اثر هنری یاد خواهند کرد. در انتها نیز، پاسخ ابهامات داده شده و سوالات انگشتشماری بدون پاسخ گذاشته میشوند. بازیگران در نقطه اوج فیلم قرار دارند و شان پن، بار دیگر قدرت بازیگری خود را به رخ میکشد.
وینس زامپلا، همبنیان گذار استودیوی Respawn Entertainment اعلام کرده که بازی Star Wars Jedi: Fallen به طور ویژهای روی بخش داستانی متمرکر خواهد بود.
بر اساس گفتههای زامپلا به سایت IGN، در Star Wars Jedi: Fallen Order نباید منتظر بخش چندنفره و پرداخت درون برنامهای باشیم و این عنوان به طور ویژهای روی تجربه داستانی متمرکز است.
در سال ۲۰۱۶ برای اولین خبر ساخت قسمت جدیدی از سری جنگستارگان توسط استودیوی Respawn Entertainment شنیده شد اما تا کنفرانس الکترونیک آرتز در سال گذشته، جزییات خاصی از این بازی مورد انتظار نمیدانستیم. سرانجام مدتی پیش مشخص شد که قصه بازی بین فیلمهای A New Hope و Revenge of the Sith خواهد گذشت.
بازی Star Wars Jedi: Fallen
اولین پوستر بازی Star Wars Jedi: Fallen Order
جدا از این موضوع اخیرا جیسون شریر، دبیر خبر سایت کوتاکو اعلام کرده که ریسپاون برای ساخت Star Wars Jedi: Fallen از موتور آنریل انجین 4 استفاده میکند و در صورت موفقیت این بازی، الکترونیک آرتز قانون اجبار تمام استودیوهایش به استفاده از موتور بازیسازی فراستبایت را تغییر خواهد داد.
اخیرا هم تصویری از پوستر این عنوان در سطح اینترنت منتشر شد که در آن یک پاداوان که احتمالا شخصیت اصلی بازی خواهد بود، به همراه یک ربات کوچک دیده میشود. هنوز اطلاعات موثق دیگری در رابطه با Star Wars Jedi: Fallen Order در دسترس نیست و برای جزییات بیشتر در رابطه با گیمپلی و خط داستانی بازی باید مدت زمان بیشتری را منتظر بمانیم.
آخرین عنوان منتشر شده از سری استار وارز، بازی Star Wars Battlefront II بود که سیستم پرداختدرون برنامهای غیر منصفانه آن، خشم گروه بزرگی از علاقهمندان به این فرنچایز را برانگیخت.
یکی از معروفترین نمایشنامههای ویلیام شکسپیر یک کمدی رمانتیک به نام «آنسان که شما میخواهید» است. در این نمایشنامه تمام اتفاقات دقیقا به گونهای رخ میدهند که خواننده میخواهد آنگونه باشند. این اتفاق در مورد Fighting with My Family هم صدق میکند. داستان خانوادهای که همه اعضای آن علاقه شدیدی به ورزش کشتی کج دارند و ناگهان فرصت حضور یکی از آنها در بزرگترین مسابقات این ورزش فراهم میشود تا استیون مرچنت به عنوان کارگردان فیلم، روند رسیدن این خانواده به هدف را با هیجانی زیاد به تصویر میکشد. با بررسی فیلم Fighting with My Family همراه باشید.
سارایا (فلورنس پیو) که دختری ۱۸ ساله است، به همراه برادرش زک (جک لاودن) و سایر اعضای خانواده صاحب یک باشگاه کوچک در محله فقیر نشین شهر نوریچ انگلستان هستند. پاتریک (نیک فروست) و جولیا (لینا هیدی) که به عنوان پدر و مادر، از همان کودکی فرزندان خود را طوری تربیت کردهاند که دنبال کردن کشتی کج را بیشتر از انجام هر کاری دوست داشته باشند.
کمپانی WWE که بزرگترین اسم در دنیای کشتی کج محسوب میشود، رویدادی را برای انتخاب کشتیکج کاران جوان در لندن بزرگ میکند و سارایا که از همان ابتدا متوجه فرق کاراکتر او با سایرین میشویم، به دور بعدی در فلوریدا آمریکا را پیدا میکند تا داستان Fighting with My Family آغاز شود.
بررسی فیلم Fighting with My Family
لینا هیدی که او را به خاطر بازی درخشانش در Game of Thrones میشناسیم مشهورترین بازیگر فیلم است.
Fighting with My Family دقیقا همان قصه نهای است که طرفداران کشتی کج انتظارش را میکشند. پر از مسابقات هیجان انگیز، یک شخصیت خاص و عجیب و غریب که خودش را به دنیا اثبات میکند و شخصیتهای معروف دنیای کشتی کج مثل راک که طی بخشهای مختلف فیلم با او برخورد خواهیم کرد.
فضایی که استیون مرچنت در اولین تجربه خود به عنوان کارگردان برای طرفداران کشتی کج خلق کرده، بسیار شیرین و دوستداشتنی است. خانوادهای که زک و سارایا در آن زندگی میکنند، پر شده از کاراکترهای عجیب و غریب با گذشته تاریک و ضعفهای اخلاقی بزرگ که در کنار هم یک تیم متحد را تشکیل دادهاند.
بررسی فیلم Fighting with My Family
از سوی دیگر، کاراکتر سارایا اجتماعی نبودن، ظاهر سادهتر نسبت به رقیبان و سخنور نبودن به راحتی برای افراد کم و سن و سالی که به این رشته ورزشی علاقه دارند، قابل درک است و همین موضوع هم باعث میشود که روندی که او برای تبدیل شدن به یک ورزشکار بزرگ دنبال میکند، برای جامعه هدف فیلم بسیار هیجان انگیز باشد.
خارج از این دسته از مخاطبان، Fighting with My Family شاید به عنوان یک فیلم درام ورزشی گزینه خوبی برای طرفداران سینما نباشد. جدا از این که فیلم به خوبی اشتیاق و وضعیت طرفداران کشتی کج رو شهر کوچکی مانند نوریچ را به تصویر میکشد، روندی که سارایا برای تبدیل شدن به یک قهرمان این رشته طی میکند، علاوه بر دم دستی بودن، کاملا قابل پیشبینی است. به نوعی که شاید از همان ۲۰ دقیقه ابتدایی فیلم بتوانید سرنوشت او و زک را به راحتی پیشبینی کنید.
بررسی فیلم Fighting with My Family
سارایا مانند هر قهرمان دیگری در سینما در راه رسیدن به هدف خود باید با یک سری موانع برخورد کند. این موانع در Fighting with My Family آنچنان پیش پا افتاده و قابل پیشبینی هستند که تماشای مواجهه سارایا با آنها ممکن است برای شما خسته کننده باشد. فرمول پیروزی ابتدایی، شکست در میانه فیلم و پیروزی نهایی بازم در این فیلم تکرار شده و شخصیت اصلی و خانوادهاش دقیقا در همان جهتی حرکت میکنند که شما انتظارش را دارید.
در ضمن، در فیلمهای ورزشی معمولا کاراکتر اصلی با مربی سرسختی طرف هست که او را در رسیدن به هدف نهایی راهنمایی میکند. کاراکتر مربی (وینس وان) در این فیلم اصلا رابطه بهخصوصی با سارایا برقرار نمیکند و چیزی که بین آنها جریان دارد به چند دیالوگ پیش پا افتاده ختم شده و فراتر نمیرود. حتی هیچ خرده قصه خاصی برای این کاراکتر هم بیان نمیشود که با ویژگیهای شخصیتی او بیشتر آشنا شویم. او حتی سرنوشت خاصی در داستان ندارد و با اتفاقاتی دست و پنجه نرم نمیکند که به سارایا و خانوادهاش ربط داشته باشند.
بررسی فیلم Fighting with My Family
همین مشکل در مورد شخصیت زک هم وجود دارد و ما با دقیقا تیپ شخصیتی «برادر بزرگتر» طرف هستیم که نقش مهمی در قصه دارد اما بازهم واکنشهای قابل پیشبینی و سرنوشت معمولی او باعث میشود که از یک شخصیت آبکی فراتر نرود.
Fighting with My Family از آن دست فیلمهایی است که طرفداران کشتی از آن لذت خواهند برد و جایگاه تثبیت شدهای به عنوان یکی از بهترین فیلمهای ساخته شده بر اساس این رشته ورزشی دارد. از سوی دیگر ماجرا، این فیلم برای افرادی که آشنایی چندانی با کشتی کج ندارد از یک ویدیو تبلیغاتی فراتر نمیرود و اگر جزو این دسته از افراد هستید، فیلمهای ورزشی بسیار بهتری نسبت به این اثر هست که بخواهید در ابتدا آنها را تماشا کنید.
دانلود زیرنویس فارسی سریال وایکینگز
سریال دیدنی و جذاب وایکینگز ساخت مشترک کشورهای کانادا و ایرلند می باشد. این سریال پر طرفدار، دارای سبکی تاریخی و مخلوط با ژانر اکشن است. سریال وایکینگزدر شبکه ی نمایش خانگی هیستوری پخش می شود و هم اکنون میتوانید برای دانلود زیرنویس سریال vikings آن در سایت ساب سلام قرار می گیرد. این سریال دیدنی در 6 فصل ساخته شده است که فصل ششم آن هنوز به پخش نمایش خانگی نرسیده است. داستان این فیلم حول محور شخصیتی به نام لاگنار لاثبروگ می چرخد که یکی از قهرمانان و جنگاوران باستانی اسکاندیناوی بوده است. تماشای این سریال را به هیچ وجه از دست ندهید!
سایت سلام ساب (salamsub.ir) با بهره گیری از یک تیم ترجمه ی توانمند، قابلیت تولید زیرنویس های با کیفیت را دارد. در این تیم از همه ی مترجمان زبان های به روز و زنده ی دنیا دعوت به عمل آورده شده است. تیم دیبا مووی و آنجلیکا از جمله ی این تیم های قوی هستند. سلام ساب مرجع دانلود زیرنویس سریال است که به محض پخش قسمت های جدید، زیرنویس فارسی آن را پخش می کند و در اختیار کاربران محترم قرار می دهد.
سایت ساب سلام جزو معدود سایت هایی است که زیر نویس فارسی را با کیفیت بالا ارائه می دهد. زیرنویس های تولید شده در این مجموعه دو ویژگی مهم دارند:
· هماهنگی زیرنویس با تصویر
· ترجمه ی کامل و صحیح دیالوگ ها
زیرنویس فارسی و با کیفیت این سریال را از سایت salamsub.ir دانلود کنید.
سایت سلام ساب، همیشه به دنبال ترجمه ی فیلم های دیده نشده و به روز دنیا می باشد. با مراجعه به این سایت می توانید زیرنویس سریال های دیگری همچون Mom و Titans و see را دریافت کنید؛ که همگی این سریال ها با اقبال خوبی از سمت مردم رو به رو شده اند.
اکران اخیر Netflix فیلم 22 Pokemon Pokemon با نام Mewtwo Strikes Back: Evolution با بازگشت به اولین فیلم از حق رای دادن: Pokemon: The First Film: Mewtwo Strikes Back به طور کامل دور می شود. فیلم اصلی احتمالاً سنگ بنای بسیاری از حافظه های هزاره جوان است (بدون شک بیست و بیست سالگی بی شماری که با دیدن پیکچو در حال گریه کردن بچه ها آسیب دیده بودند).
پیچ و تاب اینجاست که فیلم جدید با انیمیشن CG از OLM ساخته شده است. تمرین سازگاری cel-animation با CG بی سابقه نیست. نسخه CM انیمیشن Lupine The Three در راه است و در گذشته ، Ghost In The Shell با انتشار اولیه Mamoru Oshii (قبل از نسخه Scarlett Johansson) با انیمیشن 3DCG اضافی در Ghost in The Shell 2.0 اصلاح شد. روح آینده Netflix در شل: SAC_2045 ، دنباله ای از مجموعه تلویزیونی Stand Alone Complex ، از این لباس پیروی می کند.
اشتراک گذاری
تنظیم خودکار: روشن است
حتی با استفاده از این روش جدید ، Mewtwo Strikes Back: Evolution یک بازسازی عمیقاً دلتنگ ، شات برای عکس است که به دنبال گفت و گو و طرح اصلی (تقریبا) برای نامه است. این روایت بیشتر در یک زمان اجرا فشرده تر و با تعداد کمی از به روزرسانی ها به همان شیوه آشکار می شود - ما هر دو فیلم را با هم جمع کرده ایم تا اختلافات را مشاهده کنیم. مقایسه ما بین فیلم اصلی و بازسازی Netflix را در نمایش پرده ای زیر مشاهده کنید.
تمام تفاوت های بین Mewtwo Strikes Back: Evolution و Pokemon: فیلم اول
1. Mewtwo هرگز با Amber در Evolution ارتباط برقرار نمی کند
Mewtwo Strikes Back: Evolution از یک افتتاح کوتاه استقبال می کند و گذشته غم انگیز شخصیت را در حدود 10 دقیقه تأسیس می کند. در طول نسخه اصلی ، Mewtwo به گونه ای ایجاد شد که دانشمند نظارت بر این پروژه ، دکتر فوجی ، بتواند "راز بازگرداندن زندگی را باز کند" ، تا دختر مرده خود را کهربا را به زندگی بازگرداند (و شاید حتی ازدواج خود را در این روند بازگرداند. فیلم اول با کمال تعجب تاریک است) Mewtwo با Clone Amber ارتباط تلفنی برقرار می کند ، بحران وجودی او از زمان مرگ Amber جدید آغاز می شود ، که با خط بین انسان و Pokemon اشتباه می گیرد و جایی که او در آن خط قرار می گیرد.
در فیلم جدید ، بحران او در درجه اول ناشی از آگاهی او از شرایط آفرینش وی است که به دست دانشمندان رانده شده توسط سرگرمی و نه از دست دادن است. در هر دو نسخه ، Mewtwo با رویاهای Mew و زمان خود با Giovanni رهبر Team Rocket (که در فیلم اول نیز اتفاق می افتد) تعجب می کند. این تغییر ، همدلی فیلم قبلی را برای دانشمندانی که از طبیعت مخالفت می کنند برای ایجاد Mewtwo در وهله اول حذف می کند ، و بیشتر به نفع Pokemon شکنجه شده و انتقامجو می کشد.
2. میوث به جای سرپایی ، ناخدای کشتی است
در نسخه اصلی Mewtwo Strikes Back ، Team Rocket ، مانند همه حیله گری ، خود را به عنوان وایکینگ ها با قایق مبدل کنید (با هم تیمی Pokemon Meowth که در حال صحبت با عنوان خود است). "بزرگترین مربی پوکمون در جهان" (و شاید گنج) در انتظار آنها است. Mewtwo Strikes Back: Evolution سه گانه را با لباس های ملوان و آهنگ و آواز رقص می کند ، در حالی که به راحتی در یک قایق لاپراس اسیر شده توسط میو ، که توسط سبیل پوشیده شده بود ، سوار شماره ای مختصر می شد ، آواز می خواند. آنها در هر دو حالت هنوز غرق می شوند.
3. حرکت دوربین مجازی بیشتر ، کاهش کمتر
اگرچه در مکانهایی که به کمک CG (مانند تصویربرداری از کلون سازی Meowth یا برخی عکسهای پس زمینه متنوع) به کمک CG کمک می کردند ، Pokemon: فیلم اول بیشتر از طریق انیمیشن سنتی Cel انجام می شد. در حالی که سلهای دستی از وضوح بیشتری در زمینه های آن استفاده می کنند (و صادقانه تر ، شخصیت های بسیار بهتری نسبت به اشخاص لاستیکی بیشتر Evolution) ، از برش های مکرر در حرکت دوربین جلوگیری می کند تا صحنه ای را مسدود کند - یکی از این موارد استثنایی که شات در اصل است. که به آرامی در اطراف Brock و Joy می چرخد. از طرف دیگر ، فیلم جدید انیمیشن CG ، از برش های طولانی تر و حرکت مکرر و پیچیده دوربین مجازی ، تقلید از زوم ، تابه ، عکس های دالی و فراتر از آن استفاده می کند.
4. صحنه پس از اعتبار
فیلم اول پس از یک توالی اعتباری که در ادامه سفر خاکستر و دوستانش برجسته و گذر از کشور است ، با صحنه مختصری از اعتبار پس از اعتبار Mew به کوه ، همانطور که در افتتاحیه فیلم شاهد آن بود ، پایان یافت. نسخه جدید این کار را از طریق هنر مفهومی هنوز هم انجام می دهد ، اما در یک لحظه پایانی ساخته شده است که تأکید می کند مکان های همدردی فیلم تمام مدت زمان است: با Mewtwo. آخرین لحظات قبل از پایان فیلم ، او را با خانواده جدید پوکمون کلون شده خود می بینید که کانتو را پشت سر می گذارد ، به سمت منطقه غربی جتهو پرواز می کند تا خانه جدید خود را پیدا کند - که این کسی نیست جز کوه کوئنا ، مکانی از دنباله Mewtwo Strikes Back. ، Mewtwo برمی گردد.
5- Team Rocket کاملاً آشکارا فاشیست هستند
Mewtwo Strikes Back: Evolution چکش هایی را که Team Rocket (سازمان و نه سه گانه) با استفاده از تصاویر به همان اندازه بی پرده به نمایش می گذارد ، در معرض خطر قرار می دهد.
سخنرانی جنرال هاکس (و در پاسخ سلام بر عملکرد طوفان آور) در جنگ ستارگان: نیرو بیدار می شود ، در حالی که در اصلی Mewtwo Strikes Back ، جیووانی بیشتر به عنوان یک سریال شیطنت مدارس قدیمی و مرفه معرفی می شود. این سرزمین جدیدی برای سریال ها و یا Team Rocket نیست؛ یک قسمت در سال 2003 ، All Things Bright و Beautifly! ، دنباله ای را برای انتشار انگلیسی به دلیل سه گانه ویرایش کرده بود و زیردستان آنها با روشی کاملاً خاص سلام می کردند.
6. و یک شباهت عمده بین Mewtwo Strikes Back: Evolution و فیلم اول…
خاکستر به سنگ تبدیل شده است - و پاسخی دلخراش پیکاچو - مهم نیست که در چه نوع انیمیشن صحنه ای قرار دارد.
درباره این سایت